به گزارش سرویس فرهنگی اجتماعی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ سعید رضا عاملی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی سرانجام پس از انتقادات زیاد به عملکرد وی در این شورا برکنار شد. عاملی در حالی برکنار شد که انتقادات زیادی به وی در خصوص مسائل مختلفی از جمله سهمیه ها و دو مرحله ای شدن کنکور سراسری و عملکرد و موضع ضعیف درباره حوادث و اغتشاشات اخیر در جامعه، شد.
هفته های گذشته بود که علی خضریان، نماینده مجلس شورای اسلامی در یک گفتگوی تلویزیونی از عملکرد ضعیف عاملی در شواری عالی انقلاب فرهنگی انتقاد کرد و گفت: شورای عالی انقلاب فرهنگی به نقطهای رسیده که جلسه برای جلسه تشکیل میدهد. جزئیات بیشتر را در فیلم زیر ببینید:
اما میتوان گفت تنها خروجی عاملی در شورای عالی انقلاب فرهنگی در دوران اغتشاشات اخیر تنها یک بیانیه از طرف این شورا بود. بیانیه ای که جز انتقاد به شورای عالی انقلاب فرهنگی دستاورد دیگری نداشت. از این رو به بهانه عزل عاملی از دبیری شورای عالی انقلاب فرهنگی به بررسی این بیانیه که می توان گفت آخرین عملکرد عاملی در این شورا بود بپردازیم:
نقدی بر بیانیه شورای عالی انقلاب فرهنگی
سرانجام پس از سه ماه که کشور دچار چالش گردید و اتّفاقات تلخِ فراوانی رخ دادند، شورایعالی انقلاب فرهنگی یک بیانیه صادر کرد. نخستین مسأله، «تعلل» و «تأخیر» این شورا در موضعگیری است که بههیچرو نباید به حاشیه رانده شود. حجاب و ضعف حجاب و کشف حجاب، «مسألههای فرهنگی» هستند و انتظار میرفت که بیش و پیش از همه، این شورا به میدان بیاید و «آب تبیینِ معرفتی» بر «آتش اغتشاشِ فرهنگی» بریزد و غبارها را فروبنشاند، امّا چنین نشد. این «خاموشی طولانی» به چه دلیل بوده است؟! چرا در هنگامۀ دشواری و تنگنا، شورا «سکوت» اختیار کرد و زبان در کام فرو برد؟! در انتظار نشسته بود که واقعیّت آشکار شود و مرزها نمایان شوند؟! یا خود باید «پرچم روشنگری» برمیافراشت و حقّ و باطل فرهنگی را از یکدیگر متمایز میساخت؟! اکنون که شعلههای خائنانۀ اغتشاش فرونشسته، «زمانۀ بهنگامِ» ورود این شوراست؟!
مگر این شورا تاکنون در هیچ واقعهای، «کنشِ به هنگام» داشته است؟! سالیان سال، سرگرم عزل و نصب این و آن بودند و جزئیّات را مشخص میکنند، تا اینکه نهیبی بر آنان زده شده که شما «قوّۀ عاقلۀ فرهنگیِ انقلاب» هستید و باید «مدینۀ فاضلۀ فرهنگیِ انقلاب» را رقم بزنید، نه اینکه در «روزمرّگی» غرق شوید. پس از این هم گرفتار مصائب و بلایای دیگر بودند و هیچگاه نتوانستند خویش را علاج کنند تا قابلیّت پرداختن به جامعه را بیابند. در همین دورۀ اخیر، بیش از یک سال است که از مسألۀ «بازسازی انقلابی در ساختار فرهنگی» میگذرد، امّا آیا طرحی نگاشتهاند و منطقی را تولید کردهاند؟! تنها کاری که کردهاند این بوده است که بر اختیار خویش بیفزایند و مناسبات درونیِ خویش را صورتبندی کنند.
محفل گزیدهاند و از میدان گریختهاند
سبکی و بیمایگی و تهیدستی این متن چیزی جز حیرت برای مخاطب ندارد. یعنی این متن، برآیند عقلِ جمعی شوراست؟! آنان که در این شورا نشستهاند و از نظر اجتماعی، وزانت دارند، در عالم فکر و معرفت و تحلیل، چنین وزنی دارند؟! قلۀ خّلاقیّت و اندیشهورزیاشان همین بوده است؟! اینکه بنویسند حجاب، حکم دین است و جامعۀ ما نیز متدیّن است و در برهنگی در غرب غوغا میکند و ... ؟! بیان این «کلّیّات»، چه حاصلی دارد؟! گرهی را گشودند و به پرسشی پاسخ گفتند؟! توضیح دادند که فلسفۀ گشت ارشاد چه بوده و از کجا پدید آمده و جنبۀ قانونیاش چه بوده و چه منافع و مضاری داشته است؟! استدلال کردهاند که ریشۀ این اغتشاش چه بوده است و چه ساختارهایی به طور مستقیم و غیرمستقیم، مولّد تغییر ساختار ذهنیِ بخشی از جامعه بودهاند؟! دربارۀ دهۀ هشتادیها و اینکه گسست نسلی واقعیّت دارد یا خیر، قضاوتی صورت گرفته است؟! مجموعهای از راهکارها برای گذار فرهنگی تعیین شدهاند؟! منطق و مبنای شورا دربارۀ دورۀ پسااغتشاش، در میان نهاده شده است؟! شرح دادهاند که چرا چنین شد؟ و چرا به این نقطه رسیدیم؟ و در کجا خطا کردیم؟ و چه باید کرد؟ و ... . ارزش این بیاینه از جزوههای کوچکِ تبلیغیِ حزب جمهوری اسلامی که در سالهای پنجاهوهشت و پنجاهونه منتشر میشد، کمتر است. هیچ افزودهای ندارد. متأسّفانه در این بیانیه، هیچ توضیحی ارائه نشده است و افکار عمومی در انبوهی از «اشکالها» و «ابهامها» و «پرسشها» و «دغدغهها»، رها شدهاند.
این به آن معنی است در این شورا، «احساس مسئولیّتِ اسلامی و انقلابی» چه اندازه است و شورا خویش را نسبت به حوادث فرهنگیِ انقلاب، تا چه حدی مکلّف میشمارد. کاش چُرت شورا پاره نمیشد و همچنان میآسود. در شهر خبرهاست و شورا در خواب. و شاید هم خوابزده. از دگرگونیهای پنهانِ جامعه، بیخبر است، و یا ترجیح میدهد که تغافل کند. با «محافظهکاری» و «بیحسی» و «میدانگریزی» خو گرفته و آداب «وسطنشینی» را به نیکویی آموخته است.
ضربههایی که بر پیکر نحیف آرمان و روحالله نشستند و جانشان را ستاندند، برخاسته از «بیعملیها» و «ندانمکاریها»ی همین شورا بوده است. محفل گزیدهاند و از میدان گریختهاند. بر خوان نشستهاند و از خون بیخبرند؛ وگرنه جرعهجرعه زهر از جام این حادثههای تلخ مینوشیدند و تاب نمیآوردند. دلبستن به این شورا، جُستن علاج عطش از سراب است. کنشگر اصلیِ میدانِ فرهنگ، همین «نیروها و گروههای خودجودش فرهنگی» هستند که بیادّعا و بیوزن، در حال جهاد تبیین هستند و تاکنون رنگ این شورا را ندیدهاند و حتّی اندکی هم حمایت نشدهاند.
چرا به «جامعه» ارجاع میدهید؟
شورایعالی انقلاب فرهنگی در بیانیۀ خویش نوشته است: «مواجهه با آنچه در جامعۀ ما بیحجابی نامیده میشود باید هوشمندانه و واقعبینانه باشد.»
اوّلاً، چرا به «جامعه» ارجاع میدهید؟ موضع خویش را بیان کنید. شما این نوع از پوشش را چه میخوانید؟ میخواهید بگویید با جامعه، موافق نیستید؟ یا میخواهید هزینۀ بهکاربردن این تعابیر را نپردازدید و در پشت داوری جامعه، پنهان شوید؟
ثانیاً، جامعه، میان «بدحجابی» یا «ضعف حجاب» و «بیحجابی» یا «کشف حجاب»، تفاوت مینهد، امّا شما بهعنوان عقلای فرهنگیِ قوم، همین تفکیک حداقلی را نیز نادیده گرفتهاید. مشخص کنید که مسألۀ کنونی شما چیست؟ ضعف حجاب یا کشف حجاب؟ یا هر دو؟
ثالثاً، باید اکنون به «مواجهۀ هوشمندانه» توصیه کنید یا باید در طول چهل سال گذشته، طرحی مینگاشتید که نشانگر مواجهۀ هوشمندانه باشد؟! رسالت شما این است که بهجای دعوت به هوشمندی، آن را تعریف و شاخصبندی کنید تا به طور عینی، به کار بسته شود. همگان میدانند که فعالیّتهای فرهنگیِ هوشمندانه بر فعالیّتهای فرهنگیِ طبیعی ترجیح دارند، امّا این وظیفۀ شماست که در مقام طرّاحی راهبردها، روح هوشمندی را بدمید، نه اینکه عاملان و مجریان را به آن فرابخوانید.
رابعاً، «مواجهۀ واقعبینانه» یعنی چه؟! یعنی واقعیّت اجتماعی، حجاب را برنمیتابد؟! ایدئولوژیِ اسلامی و انقلابی، به دیوارِ واقعیّت برخورد کرده است و ناکام مانده است و ازاینرو باید از «ایدئولوژی» به نفع «واقعیّت»، عقب نشست؟ یعنی «عینیّت»، آنچنان مقتدر و نیرومند است که خود را بر «ارزش» تحمیل کرده و آن را کنار زده است؟ میخواهید «حدنصاب» و «حداقل حجاب» را چه چیزی قرار بدهید؟ ضعف حجاب را بهعنوان یک واقعیّت اجتماعی پذیرفتهاید یا برای علاج آن نیز چاره اندیشیدهاید. ازآنجاکه ضعف حجاب، هم خلاف قانون است و هم خلاف شرع، میخواهید با این دو تعارض همزمان، چه کنید؟ از واقعیّت، چه صدایی شنیدهاید که میخواهید ارزش را به آن مقیّد کنید؟ سایش شرع به نفع عرف، «واقعبینی» است یا «سکولاریسمِ تدریجی»؟ «معیار» و «محک»، شرع است یا عرف؟ انقلاب در پی تحقّق شرع در متن عرف بود، یا بُرشی از شرع که عرف آن را برمیتابد؟ این مواجهۀ واقعبینانه، «مواجهۀ گزینشی» با شرع نیست؟
نباید «توصیه» کرد باید گزارش خواست
در بخشی از این بیانیه نوشتهاند: «شورایعالی انقلاب فرهنگی از همۀ نهادهای مسئول میخواهد که علاوه بر عمل به وظایف قانونی خود، در درجۀ اول با تبیین دیدگاه اسلام و قانون دربارۀ حجاب به تحکیم مبانی اعتقادی بانوان، بهویژه نسل جوان، به رعایت این فریضه الهی کمک کنند.»
امّا اکنون دیگر نباید «توصیه» کرد، بلکه باید «گزارش» خواست و «ارزیابی» کرد که نهادهای فرهنگی چه کردهاند. نهاد سیاستگذار، «منبر وعظ» نیست که زبان به توصیه گشودهاید. تقدّم «تبیین» بر «تقنین»، مراعات نشده و آنان که باید پرچم تبیین را به دست میگرفتند، به نظاره نشستند و سکوت اختیار کردند. سالهاست که چنین است و شما نیز در برابر این بیعملی، منفعل بودهاید. هیچ بیانیهای از سوی شما صادر نشد که در آن گفته شود نهادهای فرهنگی، چگونه عمل کردهاند و شما چه قضاوتی دربارۀ آنها دارید. کجاست عملی که از جدّیّت و ارادۀ انقلابی شما حکایت کند؟ و جالب اینکه پس از سالها ناکامیِ چالشزا، باز هم توصیه و موعظه میکنید.
از جمله، چرا در مدارس، کسی به پرسشهای دختران دربارۀ حجاب پاسخ نمیدهد؟ چرا بهجای تبیین و روشنگری، دانشآموزان را رها کردهاند؟ معاونت پرورشی وجود دارد؟ فعّال است؟ معلمان «قرآن» و «هدیههای آسمانی» و «سبک زندگی و تفکّر»، کمترین کمکی به اصلاح ذهنیّت دانشآموزان میکنند یا بیتفاوت هستند؟ آموزشوپرورش، اجازۀ گفتگو داده است؟ مجالی را فراهم کرده است؟ مگر جز این بود که از متن مدارسِ رهاشده و سکولار، ضلعی از اغتشاش - که دانشآموزی بود – برخاست؟
شورایعالی انقلاب فرهنگی در بیانیۀ خویش نوشته است: «در برخورد با بعضی هنجارشکنیها در مسئله حجاب، مراقب باشند در دامی که دشمنان برای ملت ما طراحی کردهاند گرفتار نشوند و در زمین غرب که پیوسته درصدد ایجاد انواع دوگانههای سیاسی و اجتماعی میان ملت ماست، بازی نکنند.»
بهراستی، اینکه «حاکمیّت» با کشف حجاب برخورد کند، موجب شکاف میان «مردم» میشود؟ مگر قرار است که بخشی از مردم چنین کنند که در نتیجه با بخش دیگری از مردم، اصطکاک پیدا کنند؟ در یک سوی این معادله، «حاکمیّت» است و در سوی دیگر، «بخشی از مردم». مسأله، مواجهۀ حاکمیّت است با این بخش از مردم، نه مواجهۀ مردم با مردم. آنان که نخستین بار، سخن از شکاف و دو قطبیشدن اجتماعی گفتند، غفلت کردند.
خسروپناه جای عاملی را گرفت
به هرحال سرانجام سعید رضا عاملی برکنار و عبدالحسین خسروپناه، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی شد. باید دید که میتواند رویه گذشته این شورای عالی و تاثیرگذار در کشور را تصحیح کرده و آن را ریل اصلی خود بازگرداند.
اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی به دلیل وجود مسئولیت های تاثیرگذاری که دارند معمولا تمرکز و تحرک لازم برای ورود به مسائل این شورای عالی را ندارند از این رو دبیرخانه این شورا می تواند تاثیرگذارترین نقش را در ایجاد تحرک و انگیزه لازم برای اعضا را محیا و این شورای عالی را در ریل اصلی خود هدایت کند.
با ورود خسروپناه به این شورا باید منتشر ماند و دید که هدفگذاری ها و اقدامات این شورا دست خوش تغییرات اساسی می شود یا همچنان همان روند گذشته را در پیش می گیرد. برای فهمیدن این نکته تنها باید منتظر ماند چرا که گذر زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد.
گزارش از هادی هدایت زاده